او با استفاده از روایات و روش داستانی تشویق کننده و بهره گرفتن از زبان عامیانه، توفیقات بالایی کسب کرد، او که فاقد محاسن و ریش – و حتی گاهاً سبیل – بود و بر خلاف دیگر دعوتگران لباس غربی به تن داشت همواره جوانان را مخاطب قرار میداد و در تلاش بود تا طرفداران جدید و بیشتری برای اسلام کسب نماید.
او مردی است که میتوان به دعوت و سخنرانیهایش بر کانالهای تلویزیونی و ماهوارهای نمره ممتازی داد؛ ولی در سایر زمینهها ناکام به نظر میرسد.
مواضع و واکنشهای این مرد به انقلاب مردمی مصر در۲۰۱۲ و همچنین پس از کودتای نظامی۲۰۱۴ برای همگان و بهویژه دوستدارانش تکاندهنده بود؛ زیرا آن دعوتگری که معمولاً از مسائل سیاسی سخن نمیگفت و در مسائل مربوط به آن غوطهور نمیشد این روزها سکوت را شکسته و به عنوان نخستین موضع سیاسی خود اعلام میکند که هرگز حاضر نیست و نخواهد بود از- تنها رئیسجمهور مسلمان و حافظ قرآن و منتخب مصر – محمد مرسی حمایت و جانبداری نماید؛ چرا که او اجرای انتخابات بین مرسی و احمد شفیق را «فتنه»ای بیش نمیداند- شاید منظورش این بوده که ریاست جمهوری مصر زیبندهی ژنرال شفیق است نه مرسی.
هر چند او - که ظاهراً از صعود و محبوبیت شخصیتی همچون محمد مرسی شوکه شده بود - گفته بود: از فتنهی موجود، کناره خواهم گرفت؛ همانگونه که برخی صحابه در زمان خود اینگونه کردند، ولی در مرحلهی دوم انتخابات ریاست جمهوری، از کاندیدای ارتش و رژیم سابق، احمد شفیق، حمایت نمود و علیه تنها کاندیدای مردمی و اسلامی، محمد مرسی، موضع گرفت؛ تازه در «فتنهی دوم» و انتخابات پارلمانی با تمام توان به حمایت از کاندیداهای «حزب میهنی» و مورد تأیید شورای نظامی حاکم پرداخت.
البته نامبرده در دو فایل ویدیویی که توسط ارتش منتشر شد، آشکارا به تحریک و تشویق نظامیان پرداخت که معترضان را سرکوب نمایند؛ او فتوا داد که ریختن خون تظاهرکنندگان حلال و کشتنشان مشروع است. و همچنین در همهپرسی پس از کودتا که توسط کودتاگران برگزار شد، مشارکت نمود و رأی تأیید به صندوق انداختند.
او یکی از سرسختترین مخالفان محمد مرسی در طول یک سال زمامداریش بود و مواضع صریح و آشکاری علیه آن قانون اساسی که در زمان وی به همهپرسی گذاشته شد، از خود نشان داد، اقدام به تأسیس حزبی نمود و نامش را «مصر فردا» نهاد، بلافاصله پس از کودتا از ریاست آن استعفا کرد ولی کسی نفهمید چرا اساساً این حزب تأسیس شد و اهداف آنچه بود و چرا عمرو خالد، ریاست آن را رها نمود؟
البته برخی از نزدیکان وی در تحلیل استعفایش میگویند: او استعفا کرد، مبادا حزبش در زمان زمامداری کودتا گران مواضع سیاسی از خود بروز دهد که دودش به چشم او برود. البته خودش مدعی است که تا بیشتر به امور دعوت و دعوتگری بپردازد از ریاست حزب استعفا کرده است.
صفوت حجازی، دعوتگر نامی و دربند مصری در سخنرانی مشهورش در میدان رابعهی عدوی، عمرو خالد را «شیطان لال» لقب داد.
چه بسا مواضع – شرمآور- عمرو خالد، که متولد ۱۹۶۷ شهر اسکندریه است، برای آن عده از مردم که وی را بر صفحهی تلویزیون مشاهده مینمودند و بهویژه آنگاه که همه را به اخوت و همزیستی و مهرورزی فرا میخواند، ولی به تأیید و حمایت کودتای نظامی علیه رئیس مرسی میپردازد، شوکآور و ناباورانه باشد؛ هرچند مواضع مذکور برای مقربان و نزدیکان نامبرده که از نزدیک با مواضع متقلبانهی وی آشنایی دارند، امری کاملاً قابل انتظار و طبیعی بود؛ چرا که او در سابق هم که عضوی از جنبش اخوانالمسلمین بوده بارها تکروی نموده است؛ او آن زمان که در کشور دانمارک با چاپ کاریکاتور به پیامبر اسلام توهین شده بود، علیرغم مخالفت دکتر یوسف قرضاوی و علما و دعوتگران دیگری به آن کشور سفر کرد.
هرچند او را در جهان اسلام و غرب به عنوان دعوتگر اسلامی و متفکر و اصلاحگری اجتماعی شناختهاند؛ ولی بیشتر علما و رجال دعوت اسلامی او را گونهای دیگر شناخته و معرفی نمودهاند.
او در سال ۱۹۸۸میلادی مدرک لیسانس بازرگانی را از دانشگاه قاهره دریافت نمود و در سال ۲۰۱۰ نیز موفق به اخذ دیپلم و دکترای شریعت اسلامی تحت عنوان «اسلام و همزیستی با غرب» از دانشگاه ویلز انگلیس شده است.
به مدت هفت سال در یکی از دفاتر بازرسی- محاسبه- مشغول کار بود و سپس دفتر بازرسی شخصی را در قاهره افتتاح نمود. در باشگاه شکار –الصید- در کوی حیّ قاهره شروع کرد به ارائهی سخنرانی و سپس به مسجد الحصری در محلهی العجوزه و بعدها به مسجد المغفرة در همان محله نقل مکان نمود، استقبال مردم از موعظه و سخنرانیهایش به اوج خود رسید به گونهای که مسجد ظرفیت و گنجایش شیفتگان کلام استاد را نداشت، بنابراین کلاسهایش را به مسجد الحُصری در منطقهی ۶ اکتبر منتقل نمود، روز به روز بر شهرت و آوازهاش افزوده میشد و جوانان از هر کوی و برزنی پای صحبتهایش مینشستند، این موقعیت اجتماعی و مردمی او باعث شد کانالهای تلویزیونی عربزبان نیز به بزرگنمایی او بپردازند؛ پس به ستارهای فروزان مبدل شد و بر کانال تلویزیونی - ماهوارهای «اقرأ» نور افشانی نمود.
مدت دو سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ به ارائهی سخنرانی پرداخت و دنبال کنندگان سخنرانیهایش تقریباً به ۳۵ هزار نفر رسید.
او به دلیل فشارهایی که مقامات حاکم مصری بر او میآوردند مجبور شد خاک مصر را به قصد لبنان ترک نماید، و تا سال ۲۰۰۵ و درست تا پس از ترور نخستوزیر اسبق لبنان، رفیق حریری، در آنجا ماند و سپس راهی انگلیس شد.
برنامههای متعدد و موفقی را بر کانالهای تلویزیونی ارائه نمود؛ از جمله برنامه «صناع الحیاة» که در آن جوانان عرب و مسلمان را به تلاش و مشارکت در پروژههایی نمود که باعث پیشرفت کشورهای عربی میشود، و در این باب، پیشنهادها و راهحلهای متعددی را به جوانان ارائه نمود و سپس برنامهی «به دیدار محبوبان میشتابیم» را ارائه نمود که عبارت بود از برنامهای تلویزیونی و دربرگیرنده زندگانی اصحاب و یاران پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم-.
در اوج موفقیتها و آوازههایش تصمیم گرفت به قاهره برگردد، تصمیمی که عدهای آن را تبانی بین او و رژیم مصر قلمداد نمودند تا با بازگشت این چهرهی محبوب به کشور، چهرهی زشت رژیم دیکتاتور مصر را در انتخابات آینده، نزد جهانیان سفید و نیکو جلوه دهد، البته آقای عمرو خالد این تبانی را انکار فرمود.
در ماه می سال ۲۰۰۹ رژیم حسنی مبارک با صدور حکمی دستور داد از پخش برنامههایش از خاک مصر و همچنین پوشش سخنرانیهایش از شبکههای ماهوارهای «المحور» و «الحیاة» جلوگیری و ممانعت شود و یک ماه بعد و برای بار دوم از خاک مصر تبعید شد و گزارشها حاکی از آن بود که نامبرده برای اقامت طولانی رهسپار انگلیس شده است.
گویا آقای خالد گفته که کسی او را مجبور به ترک مصر ننموده و به رضای خود آنجا را به قصد انگلیس ترک نموده است.
برای درک علت تبعید او به انگلیس کافی است اندکی حافظهی گذشته امان را مرور نماییم؛ زمانی که پس از اعلام پروژهی «انسان» توسط نامبرده و در خواست ۳۵ هزار نفر به عنوان داوطلب جهت کمک به ۷۰۰۰ خانواده بیبضاعت مصر، اختلاف بین او و رژیم حسنی مبارک اوج گرفت، پروژهای که دامنهی آن به کشورهای عربی دیگری از جمله یمن، اردن و سودان کشیده شد، و از آنجا که که گویا پروژهی یاد شده با پروژههای حزب حاکم منافات دارد. آقای عمرو خالد ناگهان، طی بیانیهای اعلام نمود که پروژهی مذکور در مصر تعطیل شد.
همچنانکه اختلاف بین او و رژیم حاکم به اوج خود رسید؛ زمانی که تصمیم گرفت در بخش دوم برنامهاش – داستانهای قرآن – داستان حضرت موسی و مقابلهی او با فرعون را به نمایش بگذارد و وقتی آن موضوع و پروژه را در صفحهی الکترونیکیاش گذاشت تا علاقهمندان در بارهی آن نظرسنجی کنند، بیشتر نظرات به ربط دادن وضعیت آن زمان با شرایط کنونی مصر و رژیم دیکتاتور مبارک پرداخته بود.
عمرو خالد به دلیل دریافت پول در برابر تلاشهای دعوتیاش خیلی مورد انتقاد بود، که او در پاسخ میگفت: دریافت کمکهای مالی از کانال «إقرأ» به عنوان انجام خدمات اداری در این کانال بوده نه ارائهی سخنرانی در سالنها و کنگرهها و میزگردهای دینی.
مجلهی «فوربز العربیة» نوشت: درآمد خالص عمرو خالد در سال ۲۰۰۷ به ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار دولار رسیده است، هر چند نامبرده این موضوع را انکار نمود.
به دلیل اینکه اطلاعات اشتباهی در سخنرانیهایش مشاهده شده بود به شدت مورد انتقاد علمای دین و دعوتگران قرار گرفت و آن انتقادات در ضمن کتابها، مقالات و نوارها و اظهارات روزنامهای به سمع و نظر عمرو خالد رسید؛ امری که باعث شد او پیشنهاد تشکیل کمسیونی از علما جهت بازنگری آثار چاپ شدهاش را بپذیرد.
رژیم کودتا در منزوی نمودن او – علی رغم خدمات شایستهای که به آن کرد – از هیچ تلاشی فروگذار نکرد؛ او را از هیأت امنایی جمعیت «صناع الحیاة» برکنار نموده و به جایش سرلشکر محمد عبدالسلام المحجوب سرپرست دستگاه اطلاعات مصر را منصوب نمودند؛ علیرغم اینکه عمرو خالد مؤسس جمعیت و طراح اصلی آن بود.
ظاهراً برای آقای عمرو خالد، پیوند چندانی با مردم و جامعه و بویژه دوستداران سابقش باقی نمانده؛ به گونهای که ناگزیر است از گذشته و پروندهی مربوط به آن فاصله گرفته و به طور کلی در مسیری مخالف سیر نماید.
وی اکنون بیشتر همچون شخصی میماند که در بستر مرگ قرار دارد و به مرور نَفَسهای واپسینش را میکشد، رسانهها در زمان رژیم کودتا کوچکترین اعتمادی به وی ندارند و میگویند او به سود جنبش اخوانالمسلمین جاسوسی میکند.
او در چند سال قبل از انقلاب مردمی مصر – به دلیل تلاشهای مخلصانهای که در عرصهی دعوت اسلامی داشت – به اوج شهرت و محبوبیت خود رسید؛ ولی در ماههای پس از انقلاب و سقوط رژیم حسنی مبارک شرایطش کاملاً متفاوت شد، اندک اندک ستارهی بختش غروب کرد و محبوبیتش به طور وحشتناکی سیر نزولی، پیدا کرد؛ بویژه زمانی که در برابر کشتار هزاران تظاهرکنندهی بیگناه در میدانهای رابعه و النهضه و ماشینهای ویژهی حمل زندانیان سکوت اختیار نمود و عکسالعملی از خود نشان نداد؛ علاوه بر تأیید سرکوب و کشتن تظاهرکنندگان توسط نیروهای نظامی.
در این میان آنچه برای – همه و بویژه – عمرو خالد، شوکآور بود این بود که کودتاگران پاسخ خدمتهای مجانی وی را آنگونه که خود خواستند، دادند نه آنگونه که وی میخواست.

نظرات
امین
26 آذر 1393 - 04:32اگر تاریخ اسلام را دوباره ورق بزنیم، متوجه می شویم همواره بوده اند عالم نمایانی و مدعیانی درباری که برای اهدافی غیر مخلصانه و غیر ایمانی، به اسلام و مسلمانان ضربه زده اند. اگر قابل اصلاح است که ان شاء الله اصلاح شود و اگر قابل اصلاح نیست، شرش از سر امت کم شود.
مهمان
28 آذر 1393 - 04:52با عرض سلام.برادران مسلمان أیا زمان آن نرسیده که مقداری در نتظیم و تجدید بنای موازین شناحت حق و باطل در نزد خودمان اقدام نماییم. عمرو خالدی که بسیاری از علمای اسلام از قبل بر او انتقاد داشتند و او را منحرف و... میدانستند. اما بسیاری از برادران مسلمانمان به دلایلی مثلا همچون طرفداری او از اخوان یا منتسب بودن او به اخوان و ادعای اعتدال و میانه روی اش، او را تأیید کرده و تازه به ترجمه و پخش سخنرانی ها و کتابهایش به بسیاری نمودند تا جایی که این شخص نکره( در قیافه و شیوه ی دعوت و مضمون دعوتش) در جهان بخصوص در مملکت ما به عنوان یک عالم بزرگ و داعی مبارز دین و... در نزد نسل جوان و.. شناحته شد.و تا جایی که همین سایت شما در حدود 3 سال پیش با تمام خوشحالی و افتخار، از یک همه پرسی در اردن خبر داده بود که راجع به تاثیر گذار ترین شخصیتهای مسلمان در جهان اسلام در آن سال خبر داده بود. و بیان موده بود که : ملک عبدالله سعودی در مکان اول!!! و ملک عبدالله اردن در مکان دوم!! و عمرو خالد - شخصیت کبییییر اسلامی!! - در مکان 21 قرار دارد... و این امر را یک افتخار و.. تلقی نموده بود. غافل از اینکه برادران محبوب و عزیز ! برادران! برادران! این همه پرسیها همگی هدفدار و نتایج آن هم هدفدار بوده و به وسیله ی سازمانهایی صورت میگیرند که زیر شاخه ی نظام عالمی استکبار و کفر جهانی است و همگی در راستای تحریف اذهان مسلمین و فریب دادن آنها صورت میپذیرد...دکتور محمد عباس حفظه الله از چهره های سرشناس مصر در مقاله ای به نام( العلاقة بین برهامي و عمرو خالد و علي جمعة و تواضروس) بیان میفرماید:«عمرو خالد هم بر همان شیوه ی برهامی را در پیش گرفت...زماني که اسلام دیگري غیر از آن اسلام حقیقي بنا نهاد. اسلامي بدون جهاد و بدون ولاء و براء.. اسلام ادعای اهداف و مقاصدی که دین اسلام در آنها با هیچ دین دیگری نه مسیحیت و نه یهودیت ونه بوداییت و نه کونفوسیت مخالفتی ندارد! اولین کسی که من را از خطر عمرو خالد و شیوه ی دعوتش آگاه نمود یک محقق فرانسوی بود که از نوعی از داعیان برایم صحبت نمود که آمریکا خودش در تربیت و بار آوردن و میدان دادن به آنها و تشجیعشان اقدام مینماید ... داعیانی که از شیوه ی دعوت آنها، مشخص نشود که دین این داعي چیست. یعنی فقط دعوت به مکارم أخلاق کنند و بس. آن نویسنده ی فرانسوی سه مثال به عنوان مصداق این مطلب برایم ذکر نمود یک داعی مسیحی آمریکایی و یک داعی یهودی اسرائیلی و یک داعی مسلمان که همان عمرو خالد بود. و فرقی بین مضمون دعوت این افراد وجود ندارد... آیا میدانید که خطیبها و سخنرانان مساجد در فرانسه از کلیساها مدرکهای فارغ التحصیلی اشان را میگیرند؟.. و اینکه آنریکا تجربه اش را آغاز نموده است؟». برادران مسلمان! تو را به خاطر الله به میزان شریعت و نظر با عینک قرآن و سنت برگردیم واز تحزب و ولاءات حزبی و غیره دست برداریم و ولاء و براء و تعریف و تمجید از هرکس را به میزان پایبندی حقیقی او به کتاب و سنت متعلق نماییم نه چیزی غیر از آن. و بدانیم که عمرو خالدها در بین شخصیتهایی که امروزه در جهان و منطقه بزرگ و کبیر شده ان وجود دارند که به مرور زمان حقیقت جوهر درونشان آشکار خواهد شد. و ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما أنتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیب./ و الأیام حبلی بالأحداث و الوقائع الحجیبة/ عش رجباً تری عجباً/. فهل من معتبر؟! نسأل الله العافیة و حسن الختام. آمین!
خیرخواه
30 آذر 1393 - 05:57طبیعی است که عمرو خالد بیشتر بر جنبه زیبایی شناسی دین متمرکز است و زیبایی همواره خریدار فراوان دارد این که می گویند در جلسات سخنرانی ایشان بیش از چند ده هزار نفر حضور پیدا می کردند رازش جز همین نکته نیست. ما باید بیاموزیم که همه چیز را از همه کس انتظار نداشته باشیم دین یک مجموعه کامل است که اگر کسی بخشی از آن را درک کند در همان بخش قوی می شود مانند سلفی ها که بخش جهاد و تضحیه را از دین بیشتر مورد توجه قرار می دهند من عمرو خالد را می توانم به الهی حسین الهی قمشه تشبیه کنم که او هم با تمرکز زیباشناسی دین توانسته است مخاطبان فراوانی جذب کند. طبیعی است زیبایی شناسی در برخورد با حوادث غیر مترقبه قدرت تشخیص حق را ندارد چون طفل نازپرورده ای است که نمی تواند در رویارویی با دشواری راه بهتر را تشخیص دهد.
ابراهیم
30 آذر 1393 - 10:59خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر گرداند. ولی گناه و اشتباه کسانیکه با شعارهای دینی به موقعیت هایی مادی و معنودی دست یافته اند نزد خدا به مراتب از گناه عامه مردم بزرگ تر و ناپسیندیده تر خواهد بود. وقتی که در جریان کودتای خائنان به ملت مصر؛ آقای عمروخالد سرکردگان کودتا را در آغوش می فشارد باید منتظر روزهای بدتر از این هم باشد.
بدوننام
02 دی 1393 - 12:20خیلی نامنصفانه بود.........
مسلمان
11 دی 1393 - 02:40خیلی از این دست مطالب اعصابم خورد میشه کاری به راست و دروغ بودنش ندارم ولی دیگه به هیچکس اعتماد ندارم یهو دیدی اسرارجدیدی فاش شد و همه زیر سوال رفتن از دکتر قرضاوی گرفته تا..........! یادش بخیر چندسال پیش همه ی آدما حرف و عمل و دلشون یکی بود حالا هرکی مومن تره بیشتر باید ازش بترسی ! چرا اینجوری شد ما چه بدشانسیم که تو این زمانه و در برابر آزمایش های سختی قرار گرفتیم البته متاسفانه چنین حوادثی سبب میشه گاهی نسبت به همه شخصیتهای گذشته تاریخ اسلام بدبین بشم و پیش خودم فکرکنم نکنه اونام اینجوری بودن! خدارحم کنه
جواد
17 آذر 1394 - 10:18متاسفانه مطالب شما پر از تناقض است. همیشه ما مسلمانان، یا افراد را خودی یا غیر خودی می دانیم. سفید یا سیاه. تا زمانی که با ما هم رای هستند خوبند و اگر اختلافی پیدا شد، بد میشوند. بسیاری از ادعاهای بالا، اشتباه است. من سالهاست که با ایشان آشنا هستم و رمز موفقیتش را اخلاصش می دانم. او به هیچ گروه و یا فکری وابسته نیست و هم از حسنی مبارک انتقاد کرد و هم از مرسی. حسنی مبارک او را تبعید کرد . مرسی او را محدود. دلیل استعفایش از حزب، محدودیت ایجاد شده توسط اخوان برای دیگر اخزاب بود. حتی احزاب اسلامی مانند حزب مصر یا حزب نور (سلفی). ولی هیچگاه برای جلوگیری از فتنه، دلیل استعفایش را ذکر نکرد. او با محمد مرسی هیچ دشمنی نداشت و دلیل ورود او به سیاست در زمان مرسی، نتیجه اعتماد او به مرسی بود. اما متاسفانه مرسی اشتباهاتی داشت که نمی توان از آن چشم پوشید. هرچند مدیریت کشور انقلاب زده نه برای مرسی و شاید برای هرکس دیگری چندان آسان نبود. در تمامی کشورهای انقلابی اولین دولت های بعد از انقلاب زیر موج انقلاب نابود می شوند. مثل کشور ما که دولت بازرگان را نابود کرد